گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دیوان سعدی شیرازی
گلستان
 حکایت شمارهٔ ۱۰

یکی از علما خورنده بسیار داشت و کفاف اندک یکی را از بزرگان که در او معتقد بود بگفت روی از توقع او درهم کشید و تعرّض سؤال از اهل ادب در نظرش قبیح آمد

به حاجتی که روی تازه روی و خندان رو

فرو نبندد کار گشاده پیشانی

بِئس المطاعِمُ حینَ الذُلِّ تَکسِبُها

القِدرُ مُنْتَصَبٌ وَ القَدرُ مَخفوضٌ